به طور خلاصه می توان گفت که "مدیریت کیفیت جامع، هنر اداره کردن کل برای دستیابی به برتری است." مدیریت کیفیت استفاده از روش های کمّی و منابع انسانی برای بهبود تمام فرایندهای درون سازمان و فرا رفتن از نیازهای مشتری در زمان حال و آینده است.

6 مفهوم کلی در مدیریت کیفیت جامع وجود دارد که در ادامه و همچنین در فرصت های بعدی به هرکدام می پردازیم. 


1- مدیریت ملتزم و مشارکت کننده جهت حمایت سازمانی بلندمدت و از بالا به پایین

* یک شورای کیفیت برای ایجاد یک چشم انداز روشن، اهداف بلندمدت و هدایت برنامه ایجاد شود


2- تمرکز بر مشتری اعم از مشتری داخلی و خارجی

* کلید موفقیت یک برنامه مدیریت کیفیت تمرکز ان بر مشتری است. (( بار اول و هر بار کار را درست انجام بدهید )) مهمترین ملاحظه برای رضایت مشتریان است.


3- مشارکت و استفاده ی موثر از همه ی نیروهای کار

* همه ی افراد باید در زمینه ی مدیریت کیفیت، کنترل آماری فرایند (SPC) و سایر مهارت های بهبود کیفیت آموزش ببینند تا بتوانند به طور موثر در تیم های پروژه شرکت کنند. کسانی که به نوعی طراحی مرتبط با آن ها است باید در ایجاد و طراحی آن شرکت نمایند؛ چرا که آن ها فرایند را بهتر از دیگران درک می کنند.


4- بهبود مستمر کسب و کار و فرایند تولید

* پروژه های بهبود کیفیت نظیر تحویل به موقع، کارایی ورود سفارش، رضایت مشتری، عمر مفید، کاهش ضایعات و مدیریت تامین کننده برای آغاز کار مناسب هستند.


5- رفتار با تامین کننده به مثابه شرکا

* به طور متوسط 40% قیمت فروش را محصول یا خدمت خریداری شده تشکیل می دهد؛ بنابراین کیفیت تامین کننده باید بسیار عالی باشد. توجه اصلی بایستی بر هزینه های دوره عمر و کیفیت محصول و خدمت باشد نه بر قیمت. از سوی دیگر تامین کنندگان بایستی معدود باشند تا یک ارتباط مناسب با آن ها امکان پذیر باشد.


6- ایجاد معیارهای سنجش عملکرد برای فرایندها

* معیارهای عملکرد از قبیل زمان فعال بودن سیستم، درصد عدم تطابق ها، غیبت های کاری و رضایت مشتری باید برای هر یک از سطوح وظیفه ای تعیین شوند. این معیارها بایستی برای تک تک افراد ارسال شوند تا آنان بدانند داده های کمّی برای اندازه گیری فعالیت بهبود کیفیت مستمر الزامی هستند.


برگرفته از TQM / Besterfields