هیچ سازمانی اقدام به اجرای مدیریت کیفیت نمی کند مگر اینکه به این سطح از آگاهی برسد که کیفیت محصول یا خدمت باید بهبود یابد. 


این آگاهی زمانی حاصل می شود که سازمان سهم بازار را از دست بدهد یا دریابد که کیفیت و بهره وری شانه به شانه هم قدم برمی دارند.


اگر سازمانی به علت کیفیت نازل، موفق به فروش محصول یا خدمت خود نشود اتوماسیون و یا سایر تکنیک های بهره وری نمی توانند کمک چندانی به آن کنند.


بهبود کیفیت می تواند منجر به افزایش بهره وری و سایر دستاوردها بشود.


بسیاری از پروژه های بهبود کیفیت بدون نیاز به افزایش نیروی کار، هزینه های بالاسری و سرمایه گذاری برای تجهیزات جدید قابل دستیابی هستند.



بهبود کیفیت محدود به انطباق محصول با مشخصه های فنی نمی شود بلکه شامل کیفیت ذاتی در مرحله طراحی سیستم نیز می باشد. پیشگیری از مسائل محصول و فرایند، هدف مطلوب تری نسبت به در پیش گرفتن اقدام اصلاحی بعد از تولید محصول یا ارائه خدمت است.


تاکید بیش از حد بر نتایج و سود های کوتاه مدت باید کنار گذاشته شود تا برنامه ریزی بلندمدت و ثبات اهداف امکان وقوع یابند.